هارولد کونتز، متفکر مشهور و استاد دانشکده کسبوکار کالیفرنیا در ابتدای دهه شصت میلادی در یکی از مقالات خود برای اشاره به نظریات و الگوهای مختلف مدیریت از اصطلاح جنگل تئوریهای مدیریت استفاده کرد. اما امروز و پس از گذشت پنجاه و پنج سال از آن مقاله، شاید بهتر است از اصطلاح "جنگل ابزارها و مدلهای مدیریتی" استفاده کنیم. سالهاست که تعدد و تنوع ابزارها و مدلهای استاندارد و توسعه روزافزون مدلهای خودساخته، گزینههای پیش روی محققان، مشاوران و مدیران را افزایش داده است و اعتبار و قابلیت این ابزارها و مدلها را به یکی از دغدغههای اصلی آنان مبدل ساخته است.
شرکت مشاوره بِین، از سال 1993 میلادی با انجام مطالعهای بر روی مدیران ارشد اجرایی در سراسر دنیا اقدام به رتبهبندی ابزارها و مدلهای مدیریتی میکند. گزارش این رتبهبندی برای سال 2015 که به تازگی روی سایت این شرکت منتشر شده است،* نشان میدهد مدیریت ارتباط با مشتریان در مجموع موثرترین و پرکاربردترین ابزار مدیریتی حال حاضر است. جدول رتبهبندی شرکت بِین از ده ابزار و مدل برتر مدیریتی در شکل ذیل به نمایش درآمده است:
در نگاه نخست، مهمترین تغییر در جدول رتبهبندی ابزارهای مدیریتی سال 2015، تغییر جایگاه ابزار برنامهریزی استراتژیک از پرکاربردترین ابزار مدیریتی در سال 2012 به چهارمین ابزار مورد استفاده در حال حاضر است. بررسی تفصیلی نتایج تحقیقات بِین نشان میدهد این ابزار همچنان در منطقه امریکای شمالی و جنوبی در زمره محبوبترین و کارآمدترین ابزارها قرار دارد، اما از میزان کاربرد آن در آسیا و اروپا کاسته شده است. دومین تغییر مهم، حذف مفهوم شایستگیهای کلیدی از این لیست است که در رتبهبندی سال 2012 میلادی به عنوان ششمین ابزار و مدل پرکاربرد مدیریتی در لیست بِین مورد اشاره قرار گرفته بود. در مقابل، ابزار بخشبندی مشتریان که در سال 2012 از لیست ده ابزار برتر خارج شده بود، در گزارش جدید، مجدداً در میان ابزارهای پرکاربرد مدیریتی قرار گرفته است. تیم تحقیقاتی بِین در تشریح تغییرات پدیدار شده در رتبهبندی سال 2015 به چهار روند عمده اشاره میکند:
1. جستوجوی رشد و شتاببخشی به نوآوری در فضای در حال تغییر کسبوکار
2. نگرانی نسبت به هزینه و پیچیدگی فزاینده به عنوان موانع رشد
3. سرمایهگذاری در تحولات دنیای دیجیتال به منظور تسریع در رشد و نوآوری، فائق آمدن بر پیچیدگیها و مقابله با ریسک
4. فهم مشتری
این چهار روند در مجموع فضای کسبوکار را به نحوی تغییر دادهاند که برخی از ابزارهای سنتی و متداول مدیریتی اهمیت نسبی خود را در قیاس با ابزارها و مدلهای نو مانند تحلیل بزرگ دادهها از دست دادهاند. بِین دلیل اصلی این رخداد را در تمرکز اقتصادهای نوظهور بر بهکارگیری ابزارهای نو به منظور پر کردن فاصله میان خود و اقتصادهای توسعه یافته میداند. جدول ذیل جزئیات مرتبط با میزان استفاده و نمره رضایتمندی در استفاده از بیست و پنج ابزار و مدل مدیریتی مورد بررسی در پیمایش سال 2015 بِین را نشان میدهد.
بر این اساس و بر مبنای دادههای فوق میتوان بیست و پنج ابزار اصلی مدیریت (به انتخاب شرکت بِین) را در نمودار ذیل و بر حسب درجات مختلف میزان استفاده و نمره رضایتمندی در استفاده به تصویر درآورد.
ابزارها و مدلهای مدیریتی در ایران
فضای کسبوکار داخلی نیازمند پژوهشهای عمیق و قابل اطمینانی برای رتبهبندی ابزارها و مدلهای مدیریتی مورد استفاده در شرکتها و سازمانیهای ایرانی است؛ زیرا بسیاری از ابزارها و مدلهای مدیریتی به صورت ظاهری و تنها در قالب پوستهای از مفهوم اصلی مورد استفاده قرار میگیرند و اعتنا و اعتقادی به منطق حاکم بر ابزار یا مدل وجود ندارد. بنابراین، پژوهشهای عمیق و دقیقی برای شناسایی ابزارهای مدیریتی و ایجاد تمایز میان کاربستهای ظاهری این ابزارها و مدلها مورد نیاز است.
در میان ابزارهای حوزه استراتژی، برنامهریزی استراتژیک، کارت امتیازی متوازن و بیانیههای ماموریت و چشمانداز که در رتبهبندی جهانی در جایگاههای چهارم، ششم و هفتم قرار گرفتهاند، از جمله ابزارهای مرسوم در فضای کسبوکار کشور به شمار میآیند. در حوزه بازاریابی، میتوان مدیریت ارتباط با مشتری را در ایران نیز از جمله ابزارهای پرکاربرد دانست، اما نمیتوان تمایز دقیقی میان استفاده ظاهری از این ابزار و جاریشدن منطق آن در سازمان قائل شد، زیرا بیشتر تلاشهای سازمانی برای استفاده از این ابزار محدود به استفاده از یک پلتفرم نرمافزاری و ثبت اطلاعات مشتریان شده است. از میان دیگر ابزارها، برونسپاری به کلیدواژهای برای مدیران تبدیل شده است، اما کاربرد آن محدود به استفاده از نیروهای پیمانی برای فعالیتهای مختلف شده است و بودجهبندی بر مبنای صفر به طور پراکنده مورد استفاده قرار میگیرد. در حوزه کیفیت نیز برخی از سازمانها درصدد متناسبسازی فرایندهای داخلی خود با مفهوم مدیریت کیفیت جامع برآمدهاند، اما بیشتر این تلاشها به دستاوردهای عینی منجر نشده است.
به نظر میرسد برای نزدیک شدن به فضای کسبوکار بینالملل و بهرهگیری از فرصتهای موجود در این بستر، نیازمند تحول در فضای فکری محققان، مشاوران و مدیران به منظور استفاده از ابزارهای نوین و کمتر شناختهشده در کشور؛ و به موازات آن، روحیه عملگرایانه برای جاریسازی منطق ابزارهای مرسوم به جای استفاده ظاهری از آنها هستیم. بدون عزم برای چنین تحولی، صحبت از توسعه کسبوکارهای داخلی در بازارهای بینالمللی بینتیجه خواهد ماند.
سید حسین جلالی - گروه پژوهشی صنعتی آریانا
Management Tools 2015, Bain & Company