فرآیند مدیریت استعداد/دوزبانه
Talent Management process
تعریف استعداد:در یال 1997 یک محقق،الگویی را بررسی کرد:جنگ برای استعداد.از آن زمان ،مدیریت استعداد تبدیل به یک موضوع جدید در مدیریت و منابع انسانی شده است.10 سال بعد از این تحقیق،در اروپای غربی به علت کمبود اشخاص جوان که به نیروهای کاری وارد شوند، مدیریت استعداد حاد تر شد.در نتیجه، بحث استعداد و مدیریت استعداد در تمام مناطق گرم شد.
زمانی که رقابت برای استعداد داغ شد،سازمان ها مجبور شدند تا درباره فعالیت های خود برای جذب استخدام،استعداد ها باز نگری کنند.برای شروع،آنها باید بخش هایی که در حال حاظر و یا در آینده مستعد رشد هستند را شناسایی کنند.(Dam.2006)به هر حال،بر خلاف محبوبیت این مسئله،همچنان هیچ تعریف واضحی برای استعداد و مدیریت استعداد وجود ندارد.تحقیقات مرتبط در آکادمی ها رخ نداده است،اما تعریف استعداد و مدیریت استعداد، در بین سازمان ها و یا تحقیقات مربوط به این مسئله متفاوت است. بیشتر سازمان ها به دنبال نقشه ریزی اشخاص در سازمان برپایه های الگوهای عملکرد و پتانسیل ها هستند،و این گونه سازمان ها که بر عملکرد و پتانسیل بالا تعریف شده اند،بر روی مدیدریت استعداد تمرکز دارند.نتایج تحقیقات نشان داد که بیشتر تعاریف از استعداد به پتانسیل ها و ویژگی های خاص این تواناییی های بالقوه اشاره ارد.به عنوان مثال، Gofee andjones 2077 استعداد را اینگوه تعریف می کند:تعداد معدودی از کارمندان که ایده ،دانش و مهارت آنها این ÷تانسیل را خلق می کند که با منابعی که در اختیارشان قرار گرفته است تناسب ندارد.تعریف مربوط به tansly ،herris،stewart و turner2006 این گ.نه است:استعداد به عنوان ترکیب پیچیده ای از دانش ،مهارت و توانایی های شناختی و پتانسیل کارمندان شناخته می شود.ارزش و عملکرد های کاری کارمندان نیز از درجه بالا اهمیت برخوردار است.اما مسئله این است که هر فردی می تواند به عنوان پتانسیل بالایی در کارها،در زمان مشخص و در سازمان های متفاوت شناخته شود.در حالی که در بعضی سازمان ها،اشخاص نیاز به دستیابی به مراحل مشخصی در سلسله مراتب دارند تا به عنوان یک پتانسیل شناخته شوند.این مربوط به هر سازمان میشود که خودشان چگونه و چه کسانی را به عنوان پتانسیل خودشان طبقه بندی کنند.
برای بعضی محققان استعداد ممکن است به صورت دسته ای از توانایی های بحرانی در سختی های دست یابی به بازار و یا مهارت های کمیاب تعریف شود.به عنوان مثال 2006 ingham اشخاص در پست های کلیدی،رهبران تیم ها،و یا اشخاصی که ظرفیت ها و توانایی های نایاب و یا همکاری خاصی با سازمان دارند،را به عنوان استعداد تعریف کرده است. در سال 2006 lewis and Heckman یک بازبینی از مدیریت استعداد را نوشتند،آنها نشان دادند که استعداد ارزش،کیمیا،و غیر قابل تقلید است اما مقررات شخصی درباره استعداد همیشه روشن و واضح نیست.آنها بحث کردند که افراد دارای استعداد به طور واضح مشخص هستند اما واضح نیست که چگونه میتوان سهم تکنولوژی را در مقابل سهم این افراد جداسازی کرد.به ندرت استعدا به درستی تعریف شده است اما سهم استعداد در توسعه منابع نادر به طور مشابه واضح نیست همان طور که بخش آنالیز های سازمانی اینگونه است.
مدیریت استعداد چیست؟
مدیریت استعداد به عنوان یک گرایش شناخته شده است،اما محققان مختلف،یافته های متفاوتی را در مقابل آن دارند.بعضی معتقدند که کلمه مدیریت استعداد نام اشتباهی است،زیرا استعدا الزاما نمی تواند مدیریت گردد.بعضی محققان مدیریت استعداد را به عنوان یک ظرز فکر نشان می دهند.2004 creelman،بعضی می گویند که یک کلید جزئی برای اثر بخشی برنامه های موفق است (cheloha and swain red ford 2005) بعضی فکر می کنند مدیریت استعداد اطمینان در به کار گیری تمام افراد در بالاترین مرحله کاری متناسب با پتانسیل های آنان است.دیدگاه های متفاوتی ،معمولا،به وسیله نویسنده های متفاوتی تشریع میشوند. که عموما آنها 3 دیدگاه اصلی هستند.
دیدگاه (چشم انداز) فرآیند:این دیدگاه معتقد است که مدیریت استعداد باید شامل تمام فرآیند های مورد نیاز برای بهینه سازی افراد در سازمان باشد. شرکت ها باید از یک سیستم یا فرآیند استفاده کنند که افراد مستعد را قادر به اثبات در شغل های موفق در شرکت خود نمایند.
تولید و پرورش افراد مستعد یک وظیفه است که هر روز در سازمان ها انجام می شود.یک تعریف از این فرایند،به عنوان نمونه در ادامه آمده است:مدیریت استعداد یک انتخاب پیچیده از فرایند های منابع انسانی مرتبط است که یک اساس ساده و سودمند برای سازمان را به همراه دارد،مدیریت استعداد ممکن است به عنوان اجرای استراتژی های یکپارچه سازی و یا سیستم های طراحی شده برای توسعه فرایند استخدام،پیشرفت و یا از کارافتادگی (بازنشستگی) افراد تعریف شود که مهارت ها و استعداد های مورد نیاز حال و آینده سازمان را جابگو باشد(shell 2007)
دیدگاه (چشم انداز)فرهنگی:مدیریت استعداد بیشتر یک طرز فکر است (Creelmen 2006) که به وسیله یک دستاه از فعالیت ها انجام می گیرد.این دیدگاه پیرامون این اعتقادات حرکت می کند که افراد موفق خواهند داشت،اگر به اندازه کافی مستعد باشند و آن کسب کار در ادامه موفقیت افراد،به موفقیت می رسد.
این دیدگاه بر پایه این فرض است که هر نفر برای موفقیت به استعداد خود وابسته است. به علت اصلیت در بازاری که در آن کار می کنند و نوع سازمانی که در بازار های داخلی،آن در دسترس است،با مقررات اختصاص داده شده به چگونگی عملکرد انجام گرفته آن.
دیدگاه برنامه های نیروی انسانی:مدیریت استعداد،هماهنگ کردن افراد مناسب همراه با شغل های مناسب در زمان مناسب و با انجام کارهای مناسب است.(mucha 2004) این دیدگاه عموما به وسیله سیستم های پیچیده IT حمایت می شود،که امکانات و موقیت های آینده را پیش بینی می کند.برنامه در جهت مفقیت باید در سازمان هایی که این دیدگاه را به کار می گیرند،برجسته باشد.
این دیدگاه را می تواند در نظرات conigham دنبال کرد.او عقیده دارد که مدیریت استعداد تنها دو چیز است :هماهنگی اشخاص با قوانین و هماهنگی قوانین با اشخاص.این عملکرد به این فرض تکیه دارد که قوانین و اهداف برای هماهنگی با افراد تایید می شوند.مقاله بر پایه ثابت نگه داشتن نقش افراد و تنظیم عوامل دیگر در متن سازمان است(2007)
در کنار سه دیدگاه اصلی بالا،دیدگاه های دیگری نیز وجود دارد:
دیدگاه رقابتی:این دیدگاه بر این عقیده است که مدیریت استعداد،تشخیص افراد مستعد،فهمیدن نیازات آنان،و سپس در فراهم کردن این نیازها برای آنان است. در غیر این صورت رقبای شما این کار را انجام می دهند.(wooelruffe 2003) این دیدگاه ممکن است ناقص باشد اگر در کنار دیدگاه های دیگر به کار گرفته نشود.این دیدگاه همچنین در شرکت های سرویسی حرفه ای که عموما به سوی اهداف رقابتی حرکت می کنند دیده می شوند،زیر کار تجاری آن ها بر پایه استعداد افراد آنهاست.
دیدگاه توسعه ای:در این دیدگاه مدیریت استعداد راه های توسعه ی پرشتاب برای کارمندان با استعداد بالا است.همراه با فرایند پیشرفت اشخاص به طور همزمان در سازمان،اما فرایند سریع تر برای افراد مستعد.از این رو توجه اصلی بر روی پیشرفت افراد مستعد و یا با پتانسیل بالا سریع تر از افراد دیگر است.
دیدگاه مدیریت تغییر:این دیدگاه مدیریت استعداد را به عنوان فرایندی نشان میدهد به سوی تغییرات در سازمان،و همچنین از مدیریت استعداد به عنوان قسمت وسیعی از استراتژی ها ی ابتکاری منابع انسانی برای تغییرات سازمانی استفاده می کند.(lawler 2008).همچنین می تواند یک وسیله برای قرار دادن مدیریت استعداد در سازمان به عنوان قسمت گسترده تری از فرایند تغییرات باشد ، یا می تواند فشار بیشتری را برمدیریت استعداد وارد کند اگر مقاومت گسترده تری در مقابل فرایند تغییرات داشته باشد.
تحقیققات انجام شده از دیدگاه فرآیند:
بیشتر محققان تلاش می کنند تا مدیریت استعداد را با استفاده از دیدگاه فرایند تعریف کنند،همان طور که ما دراین تئوری انجام داده ایم،در هر صورت تعدادی از این تعاریف جالب به نظر می رسد:
مدیریت استعداد ،فرایند و شانس های اضافی در مدیریت است که به وسیله ی اشخاص در سازمان به وجود می آید.در بیشتر از 70 کاغذ مشاوره ایی که خبر گزاری شده است،نشان می دهد که مدیریت استعداد انجام دادن کارهای اضافی و یا متفاوت درباره یافرادی است که به عنوان استعداد شناخه شده اند در جهت افزایش سطح عملکرد سازمان،پتانسیل بالا،مدیران ارشد مناسب با مشاغل و یا افراد در نقش های بحرانی در سازمان.این گونه به نظر می رسد که برای آنان مدیریت استعداد به معنای یافتن استعداد و قرار دادن آنان در پست های کلیدی است.
تعدادی تعریف متفاوت دیگر بر پایه این نظریه وجود دارد که در ادامه آمده است:مدیریت استعداد شامل 5 شاخص می باشد :جذب ،تشخیص،توسعه،پیشرفت و ترکیب.در این تعریف می توانیم فرایندهای مدیریت استعداد را بشناسیم،هرچند عده ای عقیده دارند که جذب و تشخیص مربوط به مرحله استخدام است.
Powell lubitsh معتقدند که مدیریت استعداد یک سطح از گام است در جهت انجام تعریف استعداد، استخدام،استعداد،گسترش استعداد و پیشرفت استعداد.ما معتقدیم که مدیریت استعداد یکی از پیامد های فعالیت های..................است.اما آیا مدیریت استعداد یک از پیامدهای فعالیت های..............است.اما آیا استعداد به معنای نگهداری و حفظ افراد مستعد است؟بعداز استخدام افراد مستعد،اگر آنها خواهان ترک سازمان باشند،اگر با محیط کاری حال حاضر خشنود(راضی)نباشند،رهبران و مدیران چه کاری انجام خواهند داد؟
تاکید بر شغل ها و توسعه وگسترش فرصت ها.بهترین ها قادر هستند تا موقعیت های توسعه را منابع مزایای استخدام و کنترل روابط کارمندان،تبدیل کنند.یک محقق تعریف کاملی را بیان می کند که درباره ی اتفاقاتی که در طول مدیریت استعداد به وقوع می پیوندد،صحبت می کند،آیا روش و ابزار برای مسئله بهتریت ها قادر به تبدیل......
به سازمان برای دست یابی سود کمک می کند؟آیا این به وسیله تکنیک ها،رهبری یا چیز دیگری اتفاق می افتد؟
هیچ وقت احتیاج به گسترش معماری سازمان در جهت توسعه افراد مستعد بیشتر از حال نبوده است.این تعریف بیشتر بر ساختار(معماری)سازمان برای گسترش استعداد تاکید دارد.
بنابراین بعد از بازبینی تعاریف متعدد از محققان متفاوت،با دیدگاه مشترک،اما هنوز مراحل واضحی برای این فرایند وجود ندارد.بعضی بر توسعه استعداد تاکید دارند و بعضی بر شناخت استعداد ها،یک تعریف سیستمی،علمی و واضح مورد نیاز است.
تفاوت بین مدیریت منابع انسانی و مدیریت استعداد:
تعدادی از نویسندگان،مدیریت استعداد را به صورت انتخابی از عملکرد ها، فعالیت ها و بازده ی بخش منابع انسانی،و یا بخش های تخصصی مثل استخدام،پیشرفت،مدیریت شغل و جانشینی تعریف کرده اند(mercer 2005 and olsen 2000)مدیریت استعداد برای آنها نیازمند عملکرد همیشگی منابه انسانی است اما سریع تر و همراه با کارآفرینی(به جای عملکرد و یا بخش بندی).
Dlsen عقیده دارد یک شرکت با بخش های سنتی وابسته فرایند کارگزینی و استخدام لازم است تا تبدیل شود به یک سرمایه گذاری عظیم بر تلاش جذب و به کار گیری افراد مستعد.این نویسنده مدیریت استعداد راجایگزین الگوهای سنتی منابع انسانی می کند.
به طور واضح، هنوز بسیاری از افراد درگیر منابع انسانی با مدیریت استعداد هستند.این مسئله دارای اهمیت است که هیچ سیستم مدیریت استعدادی به وسیله ادغام تمام ابعاد منابع انسانی نیست.وابستگی های روشنی وجود دارد بین مدیریت استعداد و استخدام،پیشرفت و توسعه،تنوع،نگهداری و عملکرد برنامه های پیشبردی.اما یک فرض مهم تشخیص بین مدیریت تکنیکی منابع انسانی و استراتژی مدیریت استعداد وجود دارد.
(فعالیت های معاملاتی مدیریت منابع انسانی فراوان اجرا می شود)
مدیریت استعداد یک فرایند دنباله دار است که خوش بینی محیط کار را برای کسب و کار شما به همراه دارد.
Cheese در کتاب جدید خود استعداد سازمان راتقویت می کند.به طور واضحی تفاوت بین مدیریت استعداد و مدیریت منابع انسانی را توضیح داده است.او می گوید مدیریت منابع انسانی تنها مدیریت استعداد نیست و همچنین مدیریت استعداد تنها مدیریت منابع انسانی نیست.مدیریت منابع انسانی یک توانایی از فرایندهای زیادی است،اما مدیریت استعداد بیشتر فعال است ونیازمند هماهنگی در تمام سازمان و اصلیت طرز فکر افراد مستعد است.
مدیریت منابع انسانی بیشتر بر روی توسعه و پیشرفت افراد تاکید دارد.مدیریت عملکرد به تنهایی،بیشتر به وسیله ی جبران،پاداش و یامجازات حمایت می شود.یادگیری بیشتر بر روی بهبود عملکرد و شروع فرایند ها توجه دارد.اما این فرایند ها به درستی ادغام نشده اند و به طور مداوم انجام نمی شوند مخصوصا به وسیله ی مدیران میانی و کارمندان.هیچ درک واقعی از استراتژی های عماهنگی و ترکیب شایستگی و مهارت وجود ندارد.اگرچه تعدادی از افراد ارزیابی شده در مکان ارزش های خود را به سوی سرمایه گذاری بر افراد هدایت نمی کنند.
مدیریت استعداد به صورت یک استراتژی کمکی و یک قسمت کامل از استراتژی های کسب و کار شناخته شده است.این هدف با فراگیری طرز فکر استعداد شروع می شود.اگر یک استراتژی اصلی منابع انسانی نیازمند حمایت استراتژی های کسب و کار باشد و ارزش پیوند ها نیز درک شوند،مدیران ارشد فرهنگ آن را می فهمند واین ایده تمام یافته ها،گسترش و فرایندهای توسعه رانزدیک و یکپارچه می کند.ارزش پیشنهاد کارمندان مناسب و هدف گزاری شده است با درک نیازهای بخش های مختلف نیروی کاری.
استراتژی های به دست آمده ی مدیریت استعداد:
در حالی که تحقیقات آکادمیک درباره مدیریت استعداد هنوز کامل نشده اند،تعدادی از محققان شرع به کارهای زیر بنایی برای رسیدن به استراتژی های لازم مدیریت استعداد کرده اند.آنها همچنین تصور کرده اند که تحقیقات آینده درباره این علم جدید مدیریت می تواند ارزش های شخصی را به وجود آورد درباره چگونگی مدیریت سازمان در مقابل مزایای رقابتی افراد خود
به عنوان مثالchese معتقد است که با ساختن یک زیر بنا تشکیل شده از استراتژی های اصلی منابع انسانی،می تواند سازمان را به سوی پویایی،دگرگونی های ممکن چند منظوره ی استعداد هدایت کند تا به ارزش ها و رقابت های سازمان اضافه شود.استراتژی بدست آمده او از استعداد بر مبنای درک روشنی از استراتژی های کسب وکار شروع می شود،تمام امکانات و منابع رابرای تشخیص استعداد ادغام میکند و سپس استعداد را در زمان و مکان مناسب توسعه می دهد.
Douglas reaely and tay conger 2007 ساختن یک کارخانه ی استعداد را در سازمان ،هدف گذاری کرده اند به وسیله تولید وافزایش قابلیت ها و انرژی.آنها همچنین عقیده دارند که سرعت و قرارگیری افراد مناسب در شغل های مناسب امری حیاتی است.آنها دو چرخ را در نظر گرفته اند برای دستیابی به قابلیت و انرژی شرکت،که نشان دهنده فرآیند شرکت در منابع،گسترش،اقتدار،پاداش دهی،نگهداری ،ادغام،عملکرد مدیریت است.
Boudrea and ramsted 2005 :یک مدل را برای استراتژی مدیریت استعداد توضیح داده اند که به عنوان HC Bridge framework به شهرت رسیده است.
با استفاده از 3 مرحله ی نتیجه اثرپذیری و اثرگذاری تحقیق آنها توصیه می کنند که سرمایه گذاری بر استعداد می تواند فرصت های استراتژیک را جهت دهی کند و تنها یک جواب به تنظیمات استراتژیک نیست.
Wellins and schwyer 2004 :نیز تعداد ی از تصمیماتی که به وسیله ی آنالیزهای قوی جدا سازی شده است را تشریع می کنند:اگر شما آنالیز ها و برنامه های معمول محیط کاری را انجام دهید پس شما نمی دانید که چه کسی را نگهدارید،چه کسی را انتقال دهید،و به کجا انتقال دهید.آیا شما باید کسی را استخدام دائمی کنید و آیا شما نیازبه استخدام مشروط پیمانکار و یا تمام وقت کارگر دارید.آنالیز برنامه های محیط کاری می تواند به شما کمک کند تا بهترین تصمیمات را درباره ی مدیریت استعداد بگیرید و آنها را با هدف های خود هماهنگ کنید.
چالش های مدیریت استعداد:
برای موفقیت درجنگ استعداد،سازمان ها مجبور هستند به سرمایه گذاری عظیمی برای انجام فرایندها و سیستم های منابع انسانی و ایده های افراد دارای استعداد که بدون شک در دستور کار هیئت مدیره قرار دارد.اگر چه این حرکت ها قابل قیاس (لازم هستند)سازمان های زیادی هنوز به مدیریت استعداد را به عنوان یک برنامه کوتاه مدت توجه نمی کنند.مشکلات تاکتیکی به عنوان یک بخش از استراتژی های بلند مدت مدیریت استعداد نیازمند توجه مدیران ارشد و منابع قابل توجه است.چالش هایی وجود دارد به عبارت دیگر بعضی مسائل باید بسیار مورد توجه قرار گیرد.
اول طرز فکر کوتاه مدت مدیران و رهبران.به علت اینکه سرمایه گذاری های ناملموس بر روی استعداد،به جای بزرگ نمایی یک هزینه است.مدیران ممکن است ترجیح دهند تا درآمدهای کوتاه مدت را به وسیله کاهش مصرف توسعه منابع انسانی به دست آورند(bryan 2007)این دیدگاه ممکن است قرار دادن استراتژی استعداد را دراستراتژی های کلی سبک و کار با شکست مواجه کند و به یک چرخه معیوب باز گردد:کمبود استعداد مانع رشد شرکت می شود و فشار اضافی را ایجاد می کند که توجه و فکر اجرایی از الگوهای کوتاه مدت را منحرف میکند.
دوم،سردرگمی راجع به قوانین منابع انسانی حرفه ای.زمانی که شرکت ها استعداد را به صورت یک اولویت قرار می دهند آنها در یک تله و دام گیر می کنند،توجه ریز بینانه بر روی سیستم ها و فرایندهای منابع انسانی که توجه اصلی را از مکانی که بیشتر موانع اتفاق می افتد منحرف می کند:افکار افراد. عادت های فکری اصلی ترین مانع برای مدیریت استعداد است.
سوم،معضلات رهبری در واکنش به افراد دارای استعداد(Powell & lubitsh 2007) اصولا برای مدیران مشکل است که افراد مستعد بازخورد دهند زیرا آنها از مشکلات رفتار ضعیف و یا نادیده شدن می ترسند.
بازخورد دادن به استعداد ها نیازمند شجاعت و قصد ونیت مثبت است،اما این کار به انها احساس انگیزش و بهبود را منتقل می کند بنابراین قضاوت مدیران تبدبل به یک مسئله و ایده بحرانی شده است.کمبود ارتباط و جهت گیری بین رهبران و مدیریت استعداد دیده می شود.به وسیله پایه گذاری مدیریت استعداد در تصمیمات پایه ای و اساسی استراتژیک که به طور روشن تصمیمات استعداد ها را جهت دهی می کند و اعتبار و اعتماد را افزایش می دهد.می توان کیفیت تبادل اطلاعات افراد مستعد را در سازمان بهبود بخشید.
در آخر چالش مربوط به اندازه گیری طبق نظر Baudrea and ramstad این تعادل بین دقت و سودمندی است.
این مسئله نگران کننده است که نظام های اساسی اندازه گیری در متون مدیریت استعداد نادیده گرفته می شوند.همچنین عادی به نظر می رسد که از دست یابی به اندازه گیری هایمرکزی منابع انسانی جلوگیری شود.
Baudrea and ramstad همچنین تغییرات فرایند مدیریت را به عنوان نمونه در نتیج هگیری آنالیز به طور کلی مورد بررسی قرار داده اند،نه تنها یک مدل و یا ساختار منطقی برای تفسیر اندازه گیری ها ضروری است،بلکه تغییرات فرایند مدیریت برای اجرات تصمیمات ضروری است.
در کناراین چالش ها paese 2006 عقیده دار که سازمان ممکن است با 2 مانع اصلی در راه رسیدن به نتایج رو به رو شود.
اول،ابتکارات افراد دارای استعداد معمولا بدون برنامه های فراگیر استراتژیک غیر قابل اجرا است و در اختلالات و اهداف غیر قابل پیش بینی نتیجه می دهد.دوم،مدیران ارشد ارتباطات شخصی با افراد درای استعداد ندارند،بر خلاف در گیری ها و مسئولیتشان.
خلاصه:
مرور کلی متون مربوط به استعداد،کمبود تعاریف واضح،حوزه اهداف کلی مدیریت استعداد رانسان می دهد.مسائل متعددی از تحقیق باید دنبال شود تا آخرین دست آورد های این رشته اضافه شود.اول،شاخص های مرکزی ساختار تصمیم گیری مدیرت استعداد،نیازمند تعریف کامل و آزمایش است.دوم،تکنیک های آنالیزی که مراحل سیستمی آنالیز را فراهم می کند باید بررسی شود و به گسترده ای در فعالیت های مدیریت استعداد گنجانده شود.این بخش شامل آنالیز در مراحل چند منظوره سازمان و مشخصات تاثیرات تصمیمات مربوط به استعدا در سازمان می شود.در نهایت،اندازه گیری های ساختار استعداد و آنالیزهای سیستمی باید توسعه یابد و دراستاندارد های حرفه ای قابل اعتماد و دارای اعتماد قرار گیرد.(lewis and heckmen 2006) بنابر این ما برای پر کردن این فاصله شاخص های مرکزی قوانین تکنیکی در مدیریت و اندازه گیری ها تلاش می کنیم،سعی داریم تا یک ارتباط بین این مسائل و ساختار کارخانه ی استعداد پیدا کنیم.
Talent Management process
Department of
Production Engineering and Management, Technical University of Crete,
Financial University Campus, 73100 Chania, Greece
(2013)
Abstract
Talent
Management process is typically found in numerous parts of an
organization and literature. However, there is no authority publish
about this topic, neither the scientific and systematic description of
talent management. Many organizations struggle align their talent
management under one cohesive strategy, but it may be a considerable
challenge to make this happen. Our review on this issue analysis the
different arguments from possible literatures, starting from the
definition of talent and talent management, we focus more on the process
perspective which we apply for our thesis. Then we compare the talent
management and human resource management, in order to walk out from the
confusion made by most people. We also gave the different opinions from
authors on the strategic approach of talent management. Finally, we
listed some challenges and exited problems that we found during our
literature analysis.
3.1 Define the talent
In 1997, a McKinsey
study coined the term: war for talent. Since then talent management has
become a fashionable subject within management and human resource
practitioner literature. Ten years after its study, with a demographic
landscape dominated by the looming retirement of baby boomers in the
developed world and the shortage of young people entering the workforce
in Western Europe, the talent issue becomes much more acute. As a
consequence, talent and talent management has becoming a heating up
topic everywhere. (Michaels, E Handfield-Jones, H & Axelrod, B,
2001)
As competition for critical talent heats up, organizations must
rethink the actions they take to retain and attract talent. To begin,
they must identify the segments of the workforce that drive current and
future growth. (Dam, 2006) However, despite its popularity, there
continues to be no clear definition of talent and talent management. Its
research is not grounded in academia, but rather in the work of
consultants, technology providers, recruiters and other self-serving
third parties. The definition of talent and talent management varies
between organizations, or within the researchers in this area.
Talent management : art or science ?
Many
organizations seek to map individuals across the organization in terms
of performance and potential, and it is those who are identified as high
performers with high potential are most often the focus of talent
management.
The research results suggest that most
definition of talent refer to potential, in particular high
potentials. For example, Goffee and Jones (2007) define talent as
handful of employee whose ideas, knowledge and skills give them the
potential to produce the The definition
from Tansley, Harris, Stewart and Turner
here
is everyone could be considered as high potential at different points
in time of different organizations. While in some organizations an
individual may need to reach a certain level in the hierarchy in order
to be considered high potential. It is for every organization to decide
for themselves how and who to label as high potential.
For some
researchers talent may be defined as a critical abilities set which is
difficult to obtain in the labor market or scarce of skills.
For example, Ingham (2006) considers people who are in the key
position, the leader team, the individual who has the scarce capability
or make particular contribution to the organization is talent. While to
Cheese viors that a person has and brings to work. Talent therefore is
used as an all encompassing term to
describe the human resources that organizations want to acquire, retain and develop in
In
2006, Lewis and Heckman wrote a talent management review, they view
talent as -to-imitate but the specific prescriptions regarding talent
are not
how to separate the contribution to value of technology versus people. Rarity as well has
similarly unclear as the unit of analysis is the organization, not the talent pool.
Fang Fang Li and Pierre Devos 33
Talent management : art or science ?
3.2 What is talent management?
Talent
management has been called a trend or a fashion, but different
researchers have different understandings about it. Some argue that the
term talent management is a misnomer because talent cannot necessarily
be managed. Some researchers consider the talent management as a
mindset.(Creelman, 2004) Some argues that it is a key component to
effective succession planning.(Cheloha & Swain, 2005; Redford, 2005)
Some thinks that the talent management is to make sure that everyone at
all levels works to the top of their potential. Different perspectives
are often represented by different authors, generally, there are three
main different perspectives:
The process perspective: this
perspective argues that talent management should include all processes
needed to optimize people within an organization. Companies should use a
systems or process that enables talented individuals to carve out a
successful career in their companies. Breeding and nurturing talent is a
task that undertaken in organization's everyday life. A typical
definition of this perspective can be seen from following
simple
fundamental benefit for any organization, talent management may be
defined as the implementation of integrated strategies or systems
designed to improve processes for recruiting, developing and retaining
people with the required skills and aptitude to meet
The
culture perspective: talent management is more of a mindset (Creelman,
2004) taken within a set of activities. This perspective revolves around
the belief that individuals will succeed if they are talented enough
and that business success will follow by their personal success.
This
perspective based on the presumption that every individual is dependent
on their talent for success due to the nature of the market in which
they operate, and is typical of organizations where there is a available
internal labor market, with assignments being allocated according to
how well they performed on their last assignment.
Fang Fang Li and Pierre Devos 34
Talent management : art or science ?
The
HR planning perspective: talent management is about having the right
people matched to the right jobs at the right time and doing the right
things. (Mucha, 2004) This approach is generally supported by a very
sophisticated IT system, which maps out various different scenario
options and future possibilities. Succession planning tends to be more
prominent in organizations taking this approach.
This perspecti
management
is actually two things: Aligning people with roles and aligning roles
with people. The former is based on the assumption that there are agreed
roles and the aim is to align people with these. The later is based on
taking the people as fixed and adjusting factors in the context of the
organization. (2007)
Besides the above three mainstream perspectives, there are some other perspectives:
The
competitive perspective: this perspective is underpinned by the belief
that talent management is about identifying talented people, figure out
what they want, and giving it to them if not, your competitors will
success (Woodruffe, 2003).
This tends to be the default
perspective if no other perspective is taken, if only as a retention
strategy. It is also seen in the professional services firms where they
generally adopt the competitive approach because their business
proposition is based on the talents of their people.
The
developmental perspective: this perspective proposes talent management
is about accelerated development paths for the highest potential
employees (Wilcox, 2005), with the same personal development process to
everyone in the organization, but accelerating the process for high
potentials. Hence the focus is on developing high potentials or talents
more quickly than others.
The change management perspective: this
perspective views the talent management process as a driver of change
in the organization, using the talent management system as part of the
wider strategic HR initiative for organizational change (Lawler, 2008).
This can either be a means of embedding the talent management system in
the organization as
Fang Fang Li and Pierre Devos 35
Talent management : art or science ?
part
of a broader change process, or it can put additional pressure on the
talent management process if there is widespread resistance to the
change process.
3.3 The research conducted from a process perspective
Most
of the researchers tend to define the talent management from a process
perspective, which we are using in our thesis. However some of the
definition seems faulty.
Talent management is the additional
management processes and opportunities that are made available to people
in the organiz talent (Blass, 2007) In this more than 70 pages
consultant report (actually we are just allowed to read 15pages due to
the payment.), the Ashridge Consulting Company came out an conclusion
that alent management is about doing something additional or different
with those people who are defined as talent for the purpose of the
organization be it top performers, high potentials, senior managers
suitable for director positions, or people suitable for critical roles
in the organization.
out the
There are some other different definitions around this perspective as following:
development,
engag (Uren & Samuel, 2007) In this definition, we can see the
process of the talent management, but some people will argue that
attract and identify belongs to the talent recruitment step.
Powell and Lubitsh argue that o do
(2007,
p24) We agree that talent management is an outcome of rational actions,
but is talent management also about the retention of talent? After
recruit the talents, if they want to leave, if they are not satisfying
the current working environment, what will leaders and managers do?
Fang Fang Li and Pierre Devos 36
Talent management : art or science ?
commitment
to development into a source of advantage in recruiting,
engaging and & Ulrich, 2007, p21) The authors give a very
complete definition about what is going to happen during the talent
management, the Are there any tools or methods to help the
organizations to turn the benefit? Is it by techniques, by leadership or by something else?
to
develop talented people. The four basic s (Emerald, 2007) This
definition more focuses on the structure (architecture) of the
organization to develop the talent, while
and retain people
with the aptitude and abilities to meet current and future
organizational needs. Talent management involves individual and
organizational development in response to a changing and complex
operating environment. It includes the creation and maintenance
(Stockley, 2003) Actually, this illustration of talent management
is closest to our understanding about the talent
management-
to attract, develop, deploy and retain the talent involving individual
and organization development. We want to explore this so called
conscious and deliberate approach and connect it to our research
question.
Therefore, after the review of these definitions from
different authors, the same perspective they use, but there are no clear
steps about the process. Some of them focus on the development of
talent, some of them focus on identify the talent, a clear, science,
systematic definition is needed.
3.4 Differences between human resource management and
talent management
Some
authors define talent management as a collection of typical human
resource department practices, functions, activities or specialist areas
such as recruiting, selection,
Fang Fang Li and Pierre Devos 37
Talent management : art or science ?
development,
and career and succession management (Mercer 2005, and Olsen
2000). Managing talent, for them, requires doing what HR has always done
but doing it faster or across the enterprise (rather than within
a department or function). Olsen (2000, p4) offers
a A company s traditional
department-oriented staffing and recruiting process needs to be
converted to an enterprise wide human talent attraction and Regardless
of the breadth of their point of view, these authors replace
human r talent managem
Clearly,
a lot of people still confused the human resource management with the
talent management. It is important that any talent management system is
integrated across all aspects of human resource management. There are
clear inter-dependencies between talent management and recruitment,
development, diversity, retention and succession planning practices. But
one important distinction is the evolution of the difference between
tactical human resource management and strategic talent management.
Transactional human resource management activities are administrative
overhead. Talent management is a continuous process that delivers the
optimal workforce for your business. (Snell, 2007)
Cheese in his
new book talent powered organization also clearly gave the difference
between human resource management and talent management. He said, the
only
human resource management, human resource management is an enabler of
many of the processes, but talent management is much more pervasive and
requires engagement
(2007, p83)
Human resource management
is more focusing on the development of people. Alone with the
performance management, it is more or less supported by compensation and
rewards and penalties, learning is better focused on the improving
performance, and setting process. But these processed are not truly
integrated and are not executed consistently, and therefore the
connections are not fully understood or recognized by line managers or
clear to employees. There is no real understanding of the mix of
competencies and skills
Fang Fang Li and Pierre Devos 38
Talent management : art or science ?
strategically. Although some people metrics are in place, they are not drive up value by investing in people.
Talent
management is viewed as a strategic asset and an integral component of
business strategy. This approach begins with a pervasive talent mindset
and culture driven by top leadership, top-down understanding if a human
capital strategy required supporting the business strategy, and
understanding of the value linkage. Key talent needs are defined at a
competency level. And this underpins the close integration between all
the talent discovery, development and deployment processes. Employee
value propositions are tailored and targeted with a clear understanding
of the needs of the different segments of the workforce.
3.5 The strategic approach of talent management
While
academic research into talent management is still in its infancy, a
number of researchers are starting to set out frameworks to achieve the
necessary strategic understanding of the talent management. They also
illustrate that future research into this new management science can add
significant value to how organizations manage their most enduring
competitive advantage their people.
For example, Cheese argues
that by building a framework combined with the human capital strategy,
it will point the organization towards the dynamic, transformational
possibilities of mult
(2008, p51) His strategic approach to
talent begins with the properly defining talent needs based on a clear
understanding of the business strategy, integrating all the possible
options and sources to discover talent, and then developing and
deploying talent in the right way at the right time.
Douglas
Ready and Jay Conger (2007) proposed building a talent factory within
the organization by breeding the functionality and vitality. They also
think it is vital to put the right people in the right position and
fast. They applied two wheels to access the
Fang Fang Li and Pierre Devos 39
Talent management : art or science ?
sourcing, development, deployment, rewards, retention, assimilation, performance management, and engagement.
Boudreau
and Ramsted (2005) propose a model for assessing strategic talent
management decisions known as the HC Bridge Framework. Using three
levels of analysis impact, effectiveness and efficiency they suggest
that talent investments can lead to strategic opportunities and are not
just a response to strategic decisions.
Wellins and Schweyer
(2004) also outlines some of the decisions facilitated by strong
analytics: If you do proper workforce analytics and planning, then you
know who to recruit, who to develop, who to redeploy and where to
redeploy them, whether you should hire someone externally or promote
someone from within, and whether you should look for a contingent
worker, contractor, or full-time worker. Workforce-planning analytics
can help you make the best talent-management decisions and align those
with your corporate objectives.
3.6 The challenge of talent management
In
order to win the war of talent, organizations have invested heavily to
implement human resources systems and processes, and talent issues have
unquestionably moved up the boardroom agenda. Although these moves are
laudable and necessary, too many organizations still dismiss talent
management as a short-term, tactical problem rather than an integral
part of a long-term business strategy, requiring the attention of
top-level management and substantial resources. There are some
challenges, in the other words, some issues should been paid highly
attention.
Firstly, the short-term mind-sets of the leaders and
managers. Since investments in talent intangibles are expensed rather
than capitalized, managers may prefer to raise short-term earnings by
cutting expenditures on people development. (Bryan, 2007) This tendency
may fail to embed a talent strategy in the overall strategy of the
business, and turn into a vicious circle: a lack of talent blocks
corporate growth, creating additional performance
Fang Fang Li and Pierre Devos 40
Talent management : art or science ?
pressures that further divert the attention and thinking of executives toward the short term.
Secondly,
confusion about the role of human resource professionals. When
companies do make talent a priority, they often fall into another trap:
focusing narrowly on HR systems and processes, which divert attention
from the place where most of the obstacles lie: people
Smallwood & Ulrich, 2007)
Thirdly,
leadership dilemma in reaction to the talented individuals. (Powell
& Lubitsh, 2007) Managers often found it difficult to give feedback
to talents as they are feared with the issue of poor behavior
side-stepped or overlooked. Giving feedback to the talent requires
courage and good intent, but done it well will make them feel motivated
and developed. So creating the leadership bench strength then becomes a
critical inflection point. (Bhatnagar, 2008) There is lack of coherence
and rigor between leadership and talent management. By grounding talent
management in a strategic decision framework that clearly guides talent
decisions, developing systems-level models that illustrate the
multi-pool impacts of talent choices, and developing reliable, validity,
and theoretically meaningful measures researchers can markedly improve
the quality of talent conversations in organizations.
Finally,
the challenge regarding measurements, according to Boudreau and Ramstad
(2005), is to balance precision with usefulness. Fulfilling the promise
of a precise, science-based approach requires adhering to scientific
standards of measurement. While that may seem obvious it is
disconcerting that fundamental measurement principles are ignored in
talent management literature. It also appears commonplace to avoid
assessing the measurement properties of core HR practices. Boudreau and
Ramstad also address the change management process typically overlooked
in discussions of analytics. Just as a model or logical structure is
necessary for interpreting measures, a change management process is
necessary to implement decisions.
Fang Fang Li and Pierre Devos 41
Talent management : art or science ?
Besides
these challenges, Paese (2006) argued that organizations may face two
major impediments that can get in the way of achieving results. First,
talent initiatives are often implemented without an overarching
strategic plan, resulting in frequent and unpredictable objections and
disruptions. Second, senior leaders don t have a personal connection to
talent through personal involvement or accountability.
3.7 Summary
The
review of the literature focused on talent management reveals a lack of
clarity regarding the definition, scope and overall goals of talent
management. Several areas of research must be pursued for talent
management to add a lasting contribution to this field. First, core
elements of the talent management decision architecture need to be fully
identified and tested. Second, analytical techniques that permit a
system-level of analysis must be investigated and more fully
incorporated into talent management work. This includes analyses at
multiple levels of the organization and the specification of the impact
of talent-related decisions throughout the organization. Finally,
measures consistent with talent architectures and system analyses must
be developed and held to professionally recognized standards of
reliability and validity. (Lewis & Heckman, 2006) Therefore, we are
working to fill these gaps, core element, technique roles in talent
management and the measurements, we try to find a link between these
issues and build up our talent factory.
References
Aaker J. Dimensions of brand personality. Journal of Marketing Research 1997;24: 347–56.
Andreassen TW. Antecedents to satisfaction with service recovery. European Journal of Marketing 2000;34(1/2):156–75.
Bagozzi
RP, Gopinath M, Nyer PU. The role of emotions in marketing. Journal of
the Academy of Marketing Science 1999;27(2):184–206.
Bhandari MS,
Tsarenko Y, Polonsk MJ. A proposed multi-dimensional approach to
evaluating service recovery. Journal of Services Marketing
2007;21(3):174–85.
Bitner MJ. Evaluating service encounters: the
effects of physical surroundings and employee responses. Journal of
Marketing 1990;54:69–82.
Blodgett JG, Hill D, Tax S. The effects of
distributive, procedural and interactional justice on postcomplaint
behavior. Journal of Retailing 1997;73(2):185–210.
Brockner J,
Weisenfeld BM. An integrative framework for explaining reactions to
decisions: Interactive effects of outcomes and procedures. Psychological
Bulletin 1996;120:189–208.
Brown SP, Leigh TW. A new look at
psychological climate and its relationship to job involvement, effort,
and performance. Journal of Applied Psychology 1996;81(4): 358–68.
Chebat
JC, Slusarczyk W. How emotions mediate the effect of perceived justice
on loyalty in service recovery situations: an empirical study. Journal
of Business Research 2005;58:664–73.
Clemmer EC, Schneider B. Fair
service, advances in services marketing and manage-ment, vol. 5.
Greenwich, Connecticut: JAI Press Inc.; 1996. p. 109–26.
Davidow M.
The bottom line impact of organizational responses to customer
complaints. Journal of Hospitality and Tourism Research
2000;24(4):473–90.
Davidow M. Have you heard the word? the effect of
word of mouth on perceived justice, satisfaction and repurchase
intentions following complaint handling. Journal of Consumer
Satisfaction, Dissatisfaction and Complaining Behavior 2003;16:67–80.
Folger
R, Konovsky A. Effects of procedural and distributive justice on
reactions to pay raise decisions. Academy of Management Journal
1989;32(1):115–30.
Harris KE, Grewal D, Mohr LA, Bernhardt KL.
Consumer responses to service recovery strategies: the moderating role
of online versus offline environment. Journal of Business Research
2006;59:425–31.
Hartline MD, Ferrell OC. The management of
customer-contact service employees an empirical investigation. Journal
of Marketing 1996;60:52–70.
Homburg C, Fürst A. How organizational
complaint handling drives customer loyalty: an analysis of the
mechanistic and the organic approach. Journal of Marketing
2005;69:95–114 (July).
IDATE DigiWorld. 2007; www.enter.es/informes_enter/documentos_enter_idate/digi- world/enter_4_1.html.
Jones
MA, Reynolds KE, Mothersbaugh DL, Beatty SE. The positive and negative
effects of switching costs on relational outcomes. Journal of Service
Research 2007;9(4): 335–55.
Karatepe OM. Consumer complaints and
organizational responses: the effects of complainants´ perceptions of
justice on satisfaction and loyalty. International Journal of
Hospitality and Management 2006;25:69–90.
Kau AK, Loh EWY. The
effects of service recovery on consumer satisfaction: a comparison
between complaints and non-complaints. Journal of Service Marketing
2006;20(2):101–11.
Kelley SW, Davis MA. Antecedents to customer
expectations for service recovery. Journal of the Academy of Marketing
Science 1994;22:52–61.
Konovsky MA. Understanding procedural justice
and its impact on business organizations. Journal of Management
2000;26(3):489–511.
Lee J, Lee J, Feick L. The impact of switching
costs on the customer satisfaction–loyalty link: mobile phone service in
France. Journal of Services Marketing 2001;15(1): 35–48.
Martinez-Tur
V, Peiró JM, Ramos J, Moliner C. Justice perceptions as predictors of
customer satisfaction: the impact of distributive, procedural and
interactional justice. Journal of Applied Social Psychology
2006;36(1):100–19.
Mattila A. The effectiveness of service recovery in a multi-industry setting. Journal of Services Marketing 2001;15(7):583–96.
Mattila
A, Wirtz J. The role of preconsumption affect in post-purchase
evaluation of services. Psychology & Marketing 2000;17(7):587–605.
Maxham
JG. Service recovery's influence on consumer satisfaction, positive
word-of-mouth, and purchase intentions. Journal of Business Research
2001;54:11–24.
Maxham III JG, Netemeyer RG. Modeling customer
perceptions of complaint handling over time: the effects of perceived
justice on satisfaction and intent. Journal of Retailing
2002;78(4):239–52.
Maxham III JG, Netemeyer RG. Firms reap what
they sow: the effects of shared values and perceived organizational
justice on customers' evaluations of complaint handling. Journal of
Marketing 2003;67:46–62 (January).
McColl-Kennedy JR, Sparks BA.
Application of fairness theory to service failures and service recovery.
Journal of Service Research 2003;5:251–66 (February).
McFarlin DB,
Sweeney PD. Distributive and procedural justice as predictors of
satisfaction with personal and organisational outcomes. Academy of
Management Journal 1992;35(3):626–37.
Menon K, Dubé L. Service
provider responses to anxious and angry customers: different challenges,
different payoffs. Journal of Retailing 2004;80(3):229–37.
Milas
G, Mlačić B. Brand personality and human personality: findings from
ratings of familiar Croatian brand. Journal of Business Research
2007;60:620–6.
Oliver RL, Swan JE. Consumer perceptions of
interpersonal equity and satisfaction in transactions: a field survey
approach. Journal of Marketing 1989a;53:21–35.
Oliver RL, Swan JE.
Equity and disconfirmation perceptions as influences on merchant and
product satisfaction. Journal of Consumer Research 1989b;16:372–83.
Pathak
DS, Kucukarslan S, Segal R. Explaining patient
satisfaction/dissatisfaction in high blood pressure prescription drug
market: an application of equity theory and disconfirmation paradigm.
Journal of Consumer Satisfaction, Dissatisfaction, and Complaining
Behavior 1994;7:53–73.
Patterson P, Cowley E, Prasongsukarn K.
Service failure recovery: the moderating impact of individual-level
cultural value orientation on perceptions of justice. International
Journal of Research in Marketing 2006;23(3):263–77.
Patterson PG,
Johnson LW, Spreng RA. Modeling the determinants of customer
satisfaction for business-to-business professional services. Journal of
the Academy of Marketing Science 1997;25:4–17.
Plutchik R.
Emotion: a psychoevolutionary synthesis. Harper & Row; 1980.
Ponsonby-Mccabe S, Boyle E. Understanding brands as experiential spaces:
axiological
implications for marketing strategists. Journal of Strategic Marketing 2006;14: 175–89.
Schoefer
K, Ennew C. The impact of perceived justice on consumer emotional
responses to service complaints experiences. Journal of Services
Marketing 2005;19(5): 261–70.
Smith AK, Bolton RN. An
experimental investigation of customer reactions to service failure and
recovery encounters: paradox or peril? Journal of Service Research
1998;1(1):65–81.
Smith AK, Bolton RN. The effect of customers'
emotional responses to service failures on their recovery effort
evaluations and satisfaction judgments. Journal of the Academy of
Marketing Science 2002;30(1):5–23.
Smith AK, Bolton RN, Wagner J.
A model of customer satisfaction with services encounters involving
failure and recovery. Journal of Marketing Research 1999;36: 356–72
(August).
Spreng RA, Harrell GD, Mackoy RD. Service recovery:
impact on satisfaction and intentions. Journal of Services Marketing
1995;9(1):15–23.
Szymanski DM, Henard DH. Customer satisfaction: a
meta-analysis of the empirical evidence. Journal of the Academy of
Marketing Science 2001;29(1):16–35.
Tax SS, Brown SW, Chandrashekaran
M. Customer evaluations of service complaint experiences: implications
for relationship marketing. Journal of Marketing 1998;62: 60–76 (April).
TeoTSH,
Lim VKG. The effects of perceived justice on satisfaction and
behavioral intentions: the case of computer purchase. International
Journal of Retail & Distribution Management 2001;29(2):109–25.
Tsai
S. Utility, cultural symbolism and emotion: a comprehensive model of
brand purchase value. International Journal of Research in Marketing
2005;22:277–91.
Varela-Neira C, Vázquez-Casielles R,
Iglesias-Argüelles V. The influence of emotions on customer's cognitive
evaluations and satisfaction in a service failure and recovery context.
The Service Industries Journal 2008;28:497–512 (May).
Weiss HM,
Suckow K, Cropanzano R. Effects of justice conditions on discrete
emotions. Journal of Applied Psychology 1999;84(5):786–94.
William S.
The effects of distributive and procedural justice on performance.
Journal of Psychology Interdisciplinary and Applied 1999;133(2):183–94.
Yoon
K, Doucet LM. Attribution and negative emotion displays by service
providers in problematic service interactions. Research on Emotion in
Organizations 2006;2: 269–89.
منبع: مدیر یار
اینکه در افراد مختلف استعدادهای مختلفی هست که هیچ شکی نیست ولی واقعا استعداد یعنی چی؟؟!!! به نظر من استعداد رو میشه یه نیروی منحصر به فرد تعریف کرد که در ما هست و ما رو نسبت به دیگران متمایز میکنه اما استعداد تقلید کردنی هم هست به نظر من، بنابراین رفته رفته باید اون استعدادهای کاذبی رو که داریم به کمک عقل و حکمت حذف کنیم و استعدادهای ذاتی مثبت و اکتسابی و تقلیدی رو که به رشد ما جهت میده رو در وجود خودمون بپرورانیم...