قرار بود اوایل زمستان چارسو افتتاح شود، اما هنوز این پاساژ به شکل رسمی افتتاح نشده است. با این حال درهای پاساژ باز شده و برخی از فروشگاهها کار خود را آغاز کردهاند.
نزدیک علاءالدین که میرسم دیگر آن شور و هیاهوی همیشه را حس نمیکنم. دستفروشی هم، ظاهرا از سکه افتاده و کمتر کسی را با هیجان قبل، جلوی علاءاالدین میتوان یافت که به خرید و فروش گوشی دست دوم مشغول باشد.
وارد پاساژ که میشوم غیر از یکی دو تا از فروشگاههای طبقه همکف همه خالی یا در حال غرفه چینی هستند. فروشگاههایی بزرگ همانطور که انتظار داشتم. الجی، مایکروتل، سامسونگ، آرین، هواوی و حتی وقایع گستر فارس که قرار است ویترین محصولات اپل باشد، فروشگاههایی به وسعتی عظیم دارند. چرخی در طبقهی همکف میزنم اما میخواهم بدانم در طبقات دیگر چه میگذرد.
از پیش شنیده بودم که این پاساژ قرار است غیر از موبایل جایگاهی برای عرضه انواع دستگاههای الکترونیکی، لپتاپ و تبلت هم باشد، اما شواهد حاکی از آن است که چارسو مقتدرانه آمده تا علاءالدین را از پا درآورد.
به هر طبقه که پا میگذارم فقط چند فروشگاه در میان رنگهای خاکستری و بیروح پاساژ که هنوز آغاز بهکار نکرده، رنگ به رنگ است و توجه هر بینندهای را به خود جلب میکند. آنقدر پاساژ خلوت است که فروشندگان هر عابری را دنبال میکنند بلکه خریدار باشد.
دوست دارم بیشتر بدانم به بهانهی خرید قاب گوشی، وارد یکی از فروشگاهها میشوم. اول شروع کار را در این پاساژ تبریک میگویم و قیمت چند مدل را جویا میشوم تا بعد درباره شروع کار پاساژ، اجاره مغازهها و شرایط مستقر شدن در این مرکز سوال بپرسم.
رفتار همهی فروشندگان دقیقا با آنچه که تاکنون در علاءالدین تجربه کردهام متفاوت است. هر سوالی که میپرسم بدون کوچکترین مکثی جواب میدهند. حتی درباره اجاره بهای مغازهها که میپرسم کاملا صادقانه میگویند: اجارهی مغازهها در این مرکز تازه تاسیس بسیار به صرفهتر از علاءالدین است با اینکه فعلا خبری از خریدار نیست و پاساژ رونق ندارد، اما همهی فروشندگان امیدوارند که به زودی این مرکز رونق بگیرد و مطمئن هستند میتوانند هر چه زودتر به سوددهی برسند. همهی آنها با اطمینان کامل دربارهی درآمد و رسیدن به سوددهی صحبت میکنند.
اما نکته جالبی که در این پاساژ توجهم را جلب میکند! تقریبا همه فروشندگان حال حاضر پاساژ کاسبان قدیمی یا مالباختگان طبقات مختلف علاءالدین هستند که خاطرهی خوبی هم از کسب و کار در آنجا نداشتهاند.
به طبقات دیگر سر میزنم غیر از یکی دو فروشگاه که گوشی دارند، بقیه تک فروش یا عمده فروش لوازم جانبی هستند و از تجارت خود راضی.
سعی میکنم به هر فروشگاهی که میرسم اطلاعات جدید کسب کنم.
درباره کسب و کار این پاساژ که جویا میشوم تقریبا همه میگویند که قرار است تمرکز اصلی این مرکز روی موبایل باشد و حتی میشنوم که طبقه چهارم این پاساژ هم به عمدهفروشان موبایل اختصاص خواهد یافت. حالا اطمینانم بیشتر میشود که چارسو رغیب بیچون و چرایی نه تنها برای علاءالدین، بلکه برای بازار موبایل ایران است.
کسبه تازه مستقر شده در چارسو که ظاهرا همگی از علاءالدین کوچ کردهاند، از رفتار مدیران این پاساژ نسبت به علاءالدین رضایت کامل دارند و حتی ادعا میکنند تا زمان افتتاح رسمی پاساژ که ظاهرا پس از تکمیل شدن و غرفهچینی فروشگاهها صورت میگیرد، اجارهی چندانی نمیپردازند، از سوی دیگر چارسو چندین سالن سینما، رستوران و پارکینگی با ظرفیت بیش از دو هزار اتومبیل دارد و همه اینها امتیازاتی است که کاسبان علاءالدین را به مرکزی شیکتر، امنتر و ظاهرا به دور از اتفاقات علاءالدین میکشاند. اما نکته اینجاست! اگرچه قصد ندارم قضاوت کنم یا درباره خوب و بد بودن کاسبکاران علاءالدین نظر دهم، اما اینها همان کاسبان علاءالدین هستند که به مکانی امنتر کوچ کردهاند، آیا این مجموعه هم روزی به بیماری علاءالدین دچار خواهد شد، آیا روزی میرسد که مردم از این مرکز فروش هم شاکی شده و همان قضاوتها را درباره این فروشندگان به زبان بیاورند.
منبع: زومیت