در
دفتر شرکت یا مغازه خود نشستهاید، به صورتحساب هزینهها نگاه میکنید.
سکوت، تمام فضا را فراگرفته. منتظر زنگ تلفن یا ورود مشتری جهت فروش کالا
یا ارائه خدمت به وی هستید. ولی خبری نمیشود. سختی این لحظات زمانی شدت
میگیرد که به یاد کرایه مکان، بدهکاریها و سرمایهای که برای خرید کالا
یا تولید آن صرف کردهاید میافتید و باعث میشود که فشار عصبی زیادی بر
شما وارد شود.
با هزار امید، برای اینکه بتوانید به کسب و کارتان رونقی ببخشید، مبلغی را پیشبینی کرده و به سراغ یک آژانس تبلیغاتی میروید تا سفارش تهیه بروشور، کاتالوگ یا یک تیزر تلویزیونی ۳۰ ثانیهای را بدهید. هرچند از پرداخت چنین مبلغی راضی نیستید؛ ولی با این فکر که این عمل مشتریان را به سمت من سرازیر میکند به خود آرامش میدهید ، فکر می کنید که حداقل اگر مشتریانم زیاد نشوند ، این هزینه پول خودش را در می آورد و همین برایم کافیست. آیا شماتاکنون آنرا تجربه کردهاید؟سپس دوباره به محل کار خود بازمیگردید و منتظر میمانید تا مشتریها پاشنه در را ازجا درآورند! ولی باز هم خبری نمیشود! با خود میگویید، پس چه شد؟ آن همه هزینهای که من کردم کجا رفت؟
در این مواقع افراد دوگونه عکسالعمل نشان میدهند. برخی تصمیم میگیرند دور تبلیغات را خط کشیده و دیگر به سراغ آن نروند. طبیعتا آنها حق را به خود داده و میگویند چرا باید هزینهای بیدلیل کرده و نتیجهای نگیرند. برخی دیگر هم با این توجیه که تبلیغات ما باعث شناخته شدن ناممان در بین مردم شده، به خود آرامش داده و باز به همان تبلیغات کم اثر خود ادامه میدهند. هر دو گروه اشتباه میکنند. گروه اول به دلیل اینکه خود را از مسیر شناخته شدن کنار کشیده و گروه دوم به این دلیل که تنها قانون دنیای تبلیغات را فراموش کردهاند:
بهترین تعریفی که من برای تبلیغات شنیدهام این است:
تبلیغات شامل:نام تجاری، بستهبندی، احساسی که کالا به مشتری میدهد، ویژگی خاص آن کالا، نحوه رفتار با مشتری، نحوه رفتار با کارکنان، شهرت، حمایت مالی، سخنگو، نحوه صحبت منشیتان با تلفن، گزینه تبلیغاتی، مطالبی که در تبلیغاتتان میگویید، کارهایی که باید انجام دهید؛ ولی نمیدهید و موارد بسیاری دیگر. ما نام هر یک از این موارد را ارزش میگذاریم و برای بوجود آمدن آنها باید برنامه ریزی کنیم و بدون توجه به ارزشهای ذکر شده، تبلیغات تاثیر خود را از دست میدهد چرا که مردم حرف تبلیغاتچیها را باور نمیکنند. بنابراین، در یک بازار رقابتی،اکتفا کردن به یک برنامه تبلیغاتی تک قطبی ، تنها دور ریختن پول است. اگر به مردم نگویید که چکار میکنید؟ و چرا آنها باید محصول شما را بخرند؟ آنها شما را نادیده خواهند گرفت. تمامی مطالب بالا شاید شما را به داشتن یک تبلیغ موثر نزدیک کند، ولی شما را به آنجا نمیرساند. ایجاد یک تبلیغ مناسب، نیازمند توانایی و معلومات است.
سخن آخر اینکه:
در این لحظات بهترین کاری که به ذهنتان میرسد تبلیغ کردن است…
با هزار امید، برای اینکه بتوانید به کسب و کارتان رونقی ببخشید، مبلغی را پیشبینی کرده و به سراغ یک آژانس تبلیغاتی میروید تا سفارش تهیه بروشور، کاتالوگ یا یک تیزر تلویزیونی ۳۰ ثانیهای را بدهید. هرچند از پرداخت چنین مبلغی راضی نیستید؛ ولی با این فکر که این عمل مشتریان را به سمت من سرازیر میکند به خود آرامش میدهید ، فکر می کنید که حداقل اگر مشتریانم زیاد نشوند ، این هزینه پول خودش را در می آورد و همین برایم کافیست. آیا شماتاکنون آنرا تجربه کردهاید؟سپس دوباره به محل کار خود بازمیگردید و منتظر میمانید تا مشتریها پاشنه در را ازجا درآورند! ولی باز هم خبری نمیشود! با خود میگویید، پس چه شد؟ آن همه هزینهای که من کردم کجا رفت؟
در این مواقع افراد دوگونه عکسالعمل نشان میدهند. برخی تصمیم میگیرند دور تبلیغات را خط کشیده و دیگر به سراغ آن نروند. طبیعتا آنها حق را به خود داده و میگویند چرا باید هزینهای بیدلیل کرده و نتیجهای نگیرند. برخی دیگر هم با این توجیه که تبلیغات ما باعث شناخته شدن ناممان در بین مردم شده، به خود آرامش داده و باز به همان تبلیغات کم اثر خود ادامه میدهند. هر دو گروه اشتباه میکنند. گروه اول به دلیل اینکه خود را از مسیر شناخته شدن کنار کشیده و گروه دوم به این دلیل که تنها قانون دنیای تبلیغات را فراموش کردهاند:
«تبلیغات باید سبب ترغیب مشتری به خرید شود. تبلیغات دلیل قابل ذکر دیگری ندارد. (رایموند رابیکم)»
شما
چه هزار تومان هزینه برای تبلیغات کرده باشید و چه ده میلیارد تومان ، اگر
از تبلیغات خود نتیجه نگرفته اید ، پول خود را دور انداخته اید . باید
برای هر ریالی که خرج میکنید، انتظار بازگشت سرمایه داشته باشید. هدف از
تبلیغات سروصدا برپا کردن نیست.
بهترین تعریفی که من برای تبلیغات شنیدهام این است:
تبلیغات همه چیز را در بر میگیرد. تمام کارهایی که انجام میدهید یا نمیدهید.
و تنها یک هدف دارد:
فروش کالای بیشتر، با قیمت بیشتر، به تعداد بیشتری از افراد
سرجیو زایمن مدیر تبلیغات کوکاکولا
تبلیغات شامل:نام تجاری، بستهبندی، احساسی که کالا به مشتری میدهد، ویژگی خاص آن کالا، نحوه رفتار با مشتری، نحوه رفتار با کارکنان، شهرت، حمایت مالی، سخنگو، نحوه صحبت منشیتان با تلفن، گزینه تبلیغاتی، مطالبی که در تبلیغاتتان میگویید، کارهایی که باید انجام دهید؛ ولی نمیدهید و موارد بسیاری دیگر. ما نام هر یک از این موارد را ارزش میگذاریم و برای بوجود آمدن آنها باید برنامه ریزی کنیم و بدون توجه به ارزشهای ذکر شده، تبلیغات تاثیر خود را از دست میدهد چرا که مردم حرف تبلیغاتچیها را باور نمیکنند. بنابراین، در یک بازار رقابتی،اکتفا کردن به یک برنامه تبلیغاتی تک قطبی ، تنها دور ریختن پول است. اگر به مردم نگویید که چکار میکنید؟ و چرا آنها باید محصول شما را بخرند؟ آنها شما را نادیده خواهند گرفت. تمامی مطالب بالا شاید شما را به داشتن یک تبلیغ موثر نزدیک کند، ولی شما را به آنجا نمیرساند. ایجاد یک تبلیغ مناسب، نیازمند توانایی و معلومات است.