گروهی برای پیشرفت در زمینه های علمی و عملی

اکسل را خوب یاد بگیرید
انــگیــزش...Motivation

"انگیزه"هادر واقع «چراها» ی رفتار هستند

مهدی یاراحمدی خراسانی

در داستانهای قدیمی که در آن اتفاقات زندگی بشری از  زبان حیوانات نقل می گردیده ، آمده است :

سال ها پیش صیادی به منظور شکار آهو با سگ شکاری تیز چنگ خود به دشت وصحرا می رفت . کار صیاد تنها این بود که با یک تیر آهوان را زخمی می نمود وسگ شکاری به سرعت به دنبال آهوان می دوید. آهو همچون برق وباد به این سو آن وسو می پرید تا بلکه جان خود را از دست سگ لجباز نجات دهد. اما سگ با وفا در جهت اجرای وظیفه خود از هیچ کوششی دریغ نمی نمود.تا اینکه آهوی زخمی راپس ازتعقیب وگریز فراوان به ستوه آورده وتسلیم خود می ساخت.حیوان خسته، ولی سرافرازانه به سوی صیاد بازمی گشت وشکاررا دودستی تقدیم او می کرد.صیاد هم بلافاصله وبدون فوت وقت یکی از رانهای آهو را جدا وبه نشانه مزد تلاش به سگ اعطا میکرد.این روند ادامه داشت .صیاد با توان وپیگیری سگ به خواست خود می رسید و از گوشت و پوست آهو استفاده های فراوانی می کرد.وسگ هم در این میان ازلطف صیاد بی نصیب نبود.تا اینکه روزی آتش طمع در دل  صیاد روشن گردید.او با خود فکر کرد چه ضرورتی دارد که یک ران آهو را به این حیوان بدهم .گوشت آهو ارزشمند می باشد و حیف است خورده این سگ شود.لذا تصمیم گرفت قسمت های پست تری از آهو را خوراک سگ گرداند.روزبعد که سگ ،  شکارآهوی دیگری را تقدیم صیاد نمود پاداشی بسیارکمتر از همیشه دریافت کرد.ولی حیوان با وفا با خود گفت خداراشکر. طلبکار که نیستم .همین اندک هم ما راسیر می کند.سگ وفادارانه و وخوش بینانه به کار خود ادامه می داد وشاکر روزی رسان بود.اما این صیاد بود که با شعله ور شدن آتش طمع هر روز سهم سگ را از شکار کمتر وپست تر می کرد.تا اینکه یک روز باخود گفت اصلاً چه ضرورتی دارد که ازاین آهوان چیزی به این سگ برسد.او درخدمت من است وباید بدون هیچ چشم داشتی مرا درصید یاری رساند.از این رو تصمیم گرفت از آهو چیزی به سگ ندهد وخوراک سگ تنها همان باشد که روزانه در کلبه ی خود جهت رفع جوع دریافت می کند.

فردا روز بار دیگرصیاد اسب خود را زین وسگ را همراه خود راهی دشت نمود.با این فکر که سگ دیگر سهمی از شکار ندارد.آهوئی را نشانه گرفت وتیر را به هدف زد وسگ مثل همیشه توانست صید راتقدیم صیاد نماید.ولی این بار هیچ خبری ازپاداش نبود . حتی همان حداقل روزهای پیشین را نیز سگ دریافت ننمود.سگ خوشبینانه با خود گفت: این بنده ی خدا لابد دراین فقره مارا فراموش کرده است .عیبی ندارد یک روز که هزار روز نمی شود. انشاءالله فردا جبران می کند.امافردا وروزهای بعد بارها وبارها  دوباره وچند باره در عرصه شکار این صحنه تکرار شد.سگ به خود آمد وفهمید که صیاد داردبه او اجحاف می کند.لذا او هم تصمیم گرفت دیگر از تمام توان خود برای شکار بهره نگیرد.دوباره عرصه شکار تکرار شد وسگ موظف گردید به دنبال آهوی زخمی دیگری برود.اما این بار سگ با چابکی همیشگی به دنبال آهو نمی دوید.مقداری که به دنبال آهو دوید اورا رها کرد وآهو هم که از سرعت زیادی برخودار است توانست جان خود را از مهلکه نجات دهد.چند روز پیاپی که این مسئله تکرار گردید صیاد به خشم آمد وخطاب به سگ گفت : حیوان تو را چه شده است که از گرفتن یک حیوان زخمی عاجر مانده ای؟ سگ که تا به حال شکایتی نکرده بود،دست از دهان خود برداشت وگفت : من از گرفتن آن حیوان زخمی عاجز نیستم.بلکه انگیزه  آن حیوان (آهو) زخمی از دویدن این است که  می خواهد جان خود را نجات دهد.من با چه انگیزه ای دنبال اوبدوم و خود را خسته کنم.

هدف از نقل داستان بالا بیان مقوله "انگیزه" است.انگیزه عاملی است که وجود واثرات آن دررفتار برای همه جانداران به اثبات رسیده است. در داستان بالا سگ انگیزه ای برای شکارآهو ندارد ولی آهو به خاطر نجات جان خود می تواند از دست سگ بگریزد.مسلماًبا توجه به وجود عقل در بشر، نقش انگیزه در انسان نسبت به سایرجانداران  قابل توجه است.امروزه مطالعات وتحقیقات زیادی در ارتباط با انگیزه وراههای تقویت آن در رفتارشناسی صورت می پذیرد."انگیزه"ها(motive) در واقع «چراها» ی رفتار هستند.آنها موجب آغاز وادامه فعالیت می شوند وجهت کلی رفتار هر فرد را مشخص می سازند.انگیزه ها را گاهی به عنوان نیازها ، تمایلات ، سائقه ها یا محرکات درونی فرد تعریف می کنند.انگیزه هائی که به سوی هدفها معطوف می شوند ممکن است آگاهانه یا ناخود آگاه باشد.(رضائیان علی،1381)

در برخی موارد افراد درتشخیص انگیزه یا هدف دچار مشکل می گردند.اگر بخواهیم مقایسه ای بین این دو داشته باشیم باید بگوئیم :انگیزه یا نیاز یک حالت درونی در فرد است در حالی که هدفها بیرون از فرد قرار دارند وگاهی از آنها به عنوان پاداشهای«مورد انتظار»که انگیزه ها را به سوی خود معطوف می دارند یاد می شود(هرسی وبلانچارد،1993)

انگیزه ها وهدف ها بر روی هم اثر متقابل دارند.اگر انگیزه در فرد بالا باشداهداف بلند انتخاب خواهد کرد واگر ارزش هدف بسیار بالا باشد انگیزه فرد برای کسب آن تشدید می شود.مثلاً اگر نیازی مانند گرسنگی در فرد شدید باشد به نان خالی هم برای رفع گرسنگی راضی می شود ولی اگر نیاز خیلی شدید نباشد شاید برای رفع گرسنگی به دنبال غذاهای دیگری برود.

امروزه نقش منابع انسانی به عنوان سرمایه های اصلی سازمان در مسیررشد وتوسعه به اثبات رسیده است.مطالعات مختلفی که درزمینه های مختلف منابع انسانی انجام می پذیرد نیز درهمین راستا می باشد.یکی از زمینه های مهم و اثر گذار در ارتباط با منابع انسانی بحث انگیزه ها وچگونگی برانگیختن آن در نیروهای انسانی سازمان می باشد.مدیران موظفند با بکارگیری مکانیزمهای خاص وهمچنین با تمهید زمینه های مناسب سبب ساز ایجاد وافزایش انگیزه کارکنان خود باشد.انگیزاننده ها می توانند مادی وملموس باشند مانند افزایش دستمزد یا غیر ملموس مانند قدردانی از تلاش کارکنان یا کسب قدرت که در برانگیختن وشدت بخشیدن به انگیزه ها ونیاز ها ودر نتیجه فعال کردن رفتارهای آدمی به همان اندازه ی محرک های ملموس مهم است.(هرسی وبلانچارد،1993)

البته باید به این نکته اذعان نمود که برانگیزاننده های مادی مثل پول آنقدر که تصور می شود یک عامل برانگیزاننده نیست.اگر حقوق به قدر کافی بالا باشد که هزینه رهن منزل،پوشاک کافی ،قرض های موجود وغذائی که گاه بیرون خورده می شود تأمین کند وعلاوه بر این ها ،مقداری دیگر نیز برای تعطیلات سالیانه بماند،افزایش حقوق تأثیر زیادی در تقسیم مشارکت کاری ندارد.البته هیچ کس واقعاًقصد ندارد پیشنهاد افزایش حقوق را رد کند ،ولی درآمد بالا به زودی یک عادت می شود وامری عادی تلقی می گردد.(گیزلاهاگمن،2001)

آنچه کارکنان را تشویق می کند که بیشتر تلاش کنند،به طورنزدیک بستگی به رفاه شخصی وافزایش روابط انسانی ونوع کار مورد نظر دارد.محیط کاری خوب ،کارجالب ،وچشم اندازهای واقعی در مورد تحول شخصی ،کارکنان باصلاحیت را مجذوب می کند.انگیزش اول ومهمتر از همه به عواملی غیر از پول بستگی دارد.برعکس،حقوق بالا فی نفسه تضمین نمی کند که افراد از کارشان لذت ببرند.خبر خوب برای مدیریت این است که بتواند سهم زیادی در افزایش انگیزش در کارکنان داشته باشد،بدون اینکه این امر   ذره ای هزینه در برداشته باشد.هر چند اگر هم هزینه ای در بر داشته باشد منافع آن به سرعت به سازمان بر می گردد.مدیران باید با بهره گیری از عوامل مادی وغیرمادی زمینه شور ، علاقه وانگیزه را در کارکنان خود فراهم سازند.مدیران باید راغب گر کارکنان بوده وبا ایجاد زمینه های مختلف روانی کارکنان را نسبت به کار ترغیب وپر شور گردانند.مدیران باید «شــور آفــرین » باشند ."شــور"ی که همراه با انگیزش ،شعور کاری سرمایه های انسانی سازمان را افزایش میدهد.پس مدیر؛   به مثابه ..."شـــور آفــرین".

منابع ومآخذ:

1-رضائیان ، علی ،مبانی مدیریت رفتارسازمانی ،1381

2-هرسی پال،بلانچارد کنت،ترجمه:علاقبند علی،مدیریت رفتارسازمانی،1384

3-گیزلاهاگمن،ترجمه:گودرزی علی محمد،انگیرش و مدیریت تحول،1380

4-سعادت اسفندیار،مدیریت منابع انسانی،1383
امیر دائی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

مطلب مورد نظر خود را پیدا نکردید؟

اکسل را خوب یاد بگیرید
نویسندگان